1-اگر تو تا شنبه زنده اي منم تا سه شنبه بيكارم
يه خر پير و مجروح توی بيابان افتاده بود يک سگ گرسنه هم كنارش نشسته بود كه وقتی خر مرد شکمی از عزا در بياورد.
يك ساعتي كه گذشت خرپیر كه در حال مرگ بود به سگ گفت:بي خودي منتظرنشسته اي، من از آن خرهايي نيستم كه زود بميرم ؛ من تاشنبه زنده ام.
سگ گفت:باكي نيست من حوصله ام زياداست، تا سه شنبه هم بيكارم اگر تو تا شنبه زنده اي من هم تا سه شنبه بيكارم.
- ميخش را بكوب بر سر زبان من
سال ها پیش يک روز، مردی پياده از شهر به ده مي رفت.
ظهر شد واو که گرسنه شده بود زير درختي نشست و غذایی را كه همسرش در کوله بارش گذاشته بود بيرون آورد تا بخورد.
هنوز لقمه اول رادر دهانش نگذاشته بود كه سواري از دور پيدا شد.
مرد طبق عادت همه ی مردم ، به او گفت :بفرما ناهار ...سوار هم ايستاد و گفت:رد احسان گناه است.
سپس از اسب پياده شد و به اطرافش نگاه كرد و چون جايي رابراي بستن اسبش پيدا نكرد پرسيد:
افسار اسبم را كجا بكوبم؟
مرد هم كه از تعارف نا به جای خودش ناراحت شده بود گفت :ميخش را بكوب بر سر زبان من!
باهمه بله با ما هم بله؟؟؟؟!!!!
بازرگاني ورشكست شد و طلب كارها اورا به دادگاه كشاندند. بازرگان با يک وكيل مشورت كرد و وكيل به او گفت : توي دادگاه هر كس از تو چيزي پرسيد بگو (بله)بازرگان هم پولي به وكيل داد و قرار شد بقيه پول را بعد از دادگاه به وكيل بدهد.
فردای آن روز در دادگاه در جواب قاضي و طلبکارها، همه اش گفت :(بله و بله)تا اينكه قاضي گفت اين بيچاره از بدهكاري عقلش را از دست داده، بهتراست شما ببخشيدش.
طلب كارها هم دلشان به حال او سوخت و اورا بخشيدند.
فرداي آن روز وكيل به خانه ی بازر گان رفت و بقيه ی پولش را طلب كرد. مرد بدهكار در جواب گفت:(بله)وكيل هم گفت:باهمه بله با ما هم بله؟؟؟؟!!!!
نظرات شما عزیزان: